فرزند کاوه ی آهنگر

عدالتخواهی خواستگاهی اساطیری دارد و رویایی ست محقق شدنی

فرزند کاوه ی آهنگر

عدالتخواهی خواستگاهی اساطیری دارد و رویایی ست محقق شدنی

مریز آبروی سرازیرِ ما را

به ما بازده نان و انجیر ما را

خدایا! اگر دستبند تجمّل

نمی­بست دست کمانگیر ما را،

کسی تا قیامت نمی کرد پیدا

از آن گوشه ی کهکشان تیرِ ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل

به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می برد طوفان

تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد، دیگر ندانم

چه خاصیّتی بود اکسیر ما را

از پز عالی بنام خیریه ! تا ترک اولی عاطفی!

شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ب.ظ


لانگ شات :


چند روزی است تیتر روزنامه ها و رسانه ها یک شعار مشترک دارد : ورزش علیه ام-اس!


بالاخره پس از روزها فضا سازی رسانه بازی برگزار شد!

این حضور بازیکنان بزرگ فوتبال دنیا در ایران و و انجام بازی دوستانه با ملغمه ای از چند نسل مختلف از بازیکنان ستاره کشور و همه جور هنرمند و با ربط و بی ربط با نقاط قوت و ضعفی گذشت!

اما شعار بازی خیرخواهانه و واریز درآمد های حاصل از آن به بیماران رنجدیده ی ام اس محقق شد ؟

گفتند هزینه ای که برای برگزاری این بازی به مهمانان خارجی پرداخت کردند 350 هزار یورو بوده است.

حال سایر هزینه های جاری ( اعم از اسکان ، پذیرایی و ... ) را اگر فاکتور بگیریم باز هم این بازی خیریه نما جای تأمل بسیاری دارد.

350 هزار یورو  با توجه به قیمت فعلی ان که 3800 تومان است ؛ می شود بعبارتی  1 میلیارد و 330 میلیون ناقابل!


این در حالیست که تیم ملی صحیح و سالم ایتالیا با تمام ستارگان فعلی اش روی هم 1 تا 1.5 میلیارد میخواست!!!

حالا چه تعداد بلیط 5 و 8 هزار تومانی فروخته شده ؟

در خوشبینانه ترین حالت اگر تمام بلیط های فروخته شده را 8 هزار تومانی در نظر بگیریم، با توجه به تعداد تقریبی تماشاگر ؛ که گزارگشر بازی 50 هزار نفر اعلام کرد - هرچند کمتر از این میزان آمده بودند - نهایتاً 400 میلیون درآمد حاصل از فروش بلیطهای بازی است.

با اینحساب آقایان برگزار کننده بیش از یک میلیارد تومان از جیب مبارک خود یا بیت المال پرداختند.

حال شما بگویید این بازی خیریه بود یا فریب ملت و مهمانان خارجی ؟

آقایان مردانه می گفتند هدف ما سرگرمی تماشاگران است و دور همی ستارگان وطنی با ستارگان دنیا! دیگر چرا از نام خیریه بهره برداری نامناسب کنند؟!



کلوز آپ :


به همت زحمت کشان خیریه در شهرستان بابل جشنی بنام وصال برگزار شد که امام جمعه محترم هم سخنان آتشینی علیه آن داشتند. این سخنان دستمایه ی عقده گشایی کسانی شد که نه دل خوشی از ائمه جماعات و اسلام دارند و نه روی خوش به اقدامات خیرخواهانه نشان می دهند!

این سوال در بعضی اذهان - خصوصاً برگزار کنندگان - نقش بسته که چرا در موارد پیشین که برگزار کنندگان دیگری جشن هایی بمراتب سبک و پر حاشیه داشتند سکوت شده و در این مورد ایشان چنین محکم موضع گرفته اند؟

اما مسأله ی بالاتر این است که فارغ از هیجانات کمی بنشینیم و با خودمان فکر کنیم

مسائل را اهم و مهم کنیم و ببینیم اولویت چنین برنامه هایی چقدر است ؟

آیا می دانیم که این سبک از برگزاری کنسرت های خیریه هیچ سنخیتی با فرهنگ و پیشنیه ی ایرانی و اسلامی ما ندارد ؟

آیا مردم بدون برگزاری کنسرت به خیریه ها کمک نمی کنند ؟

در اعتبار و هنرمندی دکتر محمد اصفهانی شکی نیست و بر کسی پوشیده نیست که ایشان در شعر آئینی و موسیقی مقامی هم آثار جاندار و زیبایی دارند. و اگر پولی هم بابت هنرمنمایی اش می گیرید نوش جانش!

اما در کشورهای غربی و ضد دین هم وقتی کنسرت خیریه برگزار می شود ، هنرمندان نه تنها پولی نمی گیرند ، بلکه خودشان هم از جیب کمک می کند!

انصافا وقتی در یکی بازی خیریه بزرگ ، با تبلیغات جهانی و دعوت جهانی که اتفاقا هر ساله هم نیست و بسیار کم پیش می آید ،  400 میلیون درآمد حاصل می شود ، در یک شهر بمراتب کوچکتر با تبلیغات ضعیف شهری - که همان هم هزینه بر است -  و آن هم در یک برنامه ظاهراً سالانه  - و حتی فاصله چند ماهه - چه مبلغی جمع آوری می شود که از ان 22 میلیون به دکتر اصفهانی داده شود ؟

حتی اگر بگوییم 2 میلیون تومان گرفتند  - که از خاطره ای که در مورد دعوت ایشان در جشن ازدواج اوایل دهه 80 و خواستن 5 میلیون تومان در انزمان دارم  بسیار بعید بنظر میرسد -  باز هم این مبلغ که دوای درد خانواده ای بود ، میتوانست بهتر خرج شود.

ضمن اینکه از هنرمندان بومی و خوش نفسمان می توانستیم بهره ببریم که نوای کتولی و امیری آنها در گوش فرزندانمان مهجور شده است.

از سوی دیگر واقعا فهم ارتباط برگزاری یک کنسرت که سراسر اظهار است و رفتار بلندگویی دارد با فعالیت های خیرخواهانه - که در فرهنگ اسلامی و ایرانی ما بر پنهان نگاه داشتنش تأکید شده - برای خیلی از مردم سخت است.


همچنان بر این باورم که حُسن نیت برگزار کنندگان با پیشنهادهای همدلانه کمک خواهد کرد که بعد از این برنامه های بسیار مفیدتر و مؤثرتری را شاهد باشیم.

و معتقدم که این دوستان از منتقدانشان راهکار بخواهند برای بهتر برگزار شدن چنین جشن های خدا پسندانه ای !


کسانی که رقم را انکار می کنند توجه داشته باشند که در شهر رشت نیز دکتر اصفهانی بمناسبت عید نیمه شعبان دعوت بودند که دریافت 30 میلیونی ایشان جنجال ساز شد.

همچنین به دوستان با صفا و ساده دلی که استدلال فرمودن " این مبلغ را اسپانسر تقبل کرده " عارضم که از یکبار هم که شده از خودشان بپرسند " چرا اسپانسر محترم این پول را خرج خود نیازمندان تحت پوشش این موسسه نکرده و مرهمی به مشکلات عدیده ای که چنین موسساتی دارند نگذاشته اند ؟"

در هر صورت جان سخن اینکه از این روش های دهن پر کن ، گام های خیریه ها کوتاه و کوتاهتر خواهد شد . و چنین گعده های گلریزانی که پر از حس معنوی و فتوت بود ، تبدیل به شو هایی می شود که جز چشم و هم چشمی میان مؤسسات و حواشی دیگر - که قطعا خود مدیران موسسات خیریه از آن بیزارند - چیزی نخواهد افزود.

از مدیران زحمتکش این خیریه ها تقاضا دارم این ترک اولی را اصلاح کنند تا کار خیرخواهانه ی زیبایشان زیباتر به جان ها بنشیند و حتما نشستی با امام جمعه محترم شهر برگزار کنند و اگر سؤتفاهمی می بینند برطرف کنند.

قطعاً با همکاری یکدیگر شهر مظلوم ما بمراتب حال و روز بهتری خواهد داشت.



  • حسین حسین زاده

راهبرد نکاتی از راهبر

چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ق.ظ


کار و ابتکار !

 

 

چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردیم، بعضی‌ها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمی؟ بعد دیدند که نه فقط ما می گوییم، خیلی از کشورهای غیرغربی هم مسئله‌ی تهاجم فرهنگی را مطرح می کنند و می گویند، غربی‌ها به ما تهاجم فرهنگی کردند؛ بعد دیدند که خود اروپایی‌ها هم می گویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی کرده! لابد دیده‌اید، خوانده‌اید که گفتند فیلم های آمریکایی، کتابهای آمریکایی چه تهاجم فرهنگی‌ای به ما کرده‌اند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار می دهند. بعد بالاخره به برکت قبول دیگران، این حرف ما هم مورد قبول خیلی از کسانی که قبول نمی کردند قرار گرفت.

در مقابل این ها باید چه‌ کار کرد؟ در مقابل این ها دو چیز لازم است: یکی کار، یکی ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطه‌ی مهم را باید در نظر داشت‌.

من عرض می کنم ما در برخورد با مسائل تهاجمی، پدیده را در اول ورود، حتی قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزی، یک فکری، یک روشی در دنیا دارد رایج می شود؛ پیداست که اینجا خواهد آمد - خب دنیا دنیای ارتباطات است، دنیای اتصال و ارتباط است، نمی شود حصار کشید - قبل از آنکه بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست؟ معنای این همیشه این نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهی یک پدیده‌ای است که ما آن را می توانیم قبول کنیم، گاهی پدیده‌ای است که می توانیم اصلاح کنیم، گاه پدیده‌ای است که می توانیم یک ذیلی برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آن را برطرف کند. دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتی می شوید که نمی توانید با آنها مواجه بشوید. پس نمی گویم که فقط موضع دفاعی داشته باشیم - البته وقتی تهاجم هست، انسان باید دفاع کند؛ شکی نیست - توصیه‌ی من فقط موضع دفاعی نیست؛ اما موضع اثباتی، موضع تهاجمی، موضع حرکت صحیح باید داشته باشیم. به‌هرحال در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین کار، انفعال است؛ زشت‌ترین کار، انفعال است؛ خسارت‌بارترین کار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نباید ما را منفعل بکند؛ حداکثر این است که بگوییم خیلی خب، ما در مقابل این نمی توانیم یک حرکتی انجام بدهیم، اما منفعل هم نمی شویم. منفعل شدن و پذیرفتن تهاجم دشمن، خطایی است که بایستی از آن پرهیز کرد.

۱۳۹۲/۰۹/۱۹ - بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی

  • حسین حسین زاده

دشمن دانا بلندت میکند

يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۱ ق.ظ

 

ابن الوقت ها

 

روی سخنم با مسئولین و سیاست گزاران تشکل موسوم به انصار حزب الله ست و حساب باقی اعضای این حزب و عموم شهرستانیها را از این بحث جدا میدانم.

این نوشته دفاعیه ایست از نیروهای مخلص انصار حزب الله که بازیچه ی سران گاه ناآگاه خود در مرکز قرار میگیرند.

بعلت مشغله شخصی از چرایی و چیستی گاه مبهم انصار حزب الله که بگذریم به نتایج و خروجی امر میپردازم.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا" عظیما

 

اگر طبق قاعده ی تعرف الاشیا باضدادها به انصار حزب الله توجه کنیم بظاهر خار چشم  دشمنان انقلاب است  و یاور دوستان صدیق انقلاب!

اما در این مجال میخواهیم طبق همین قاعده از نتایج حرف بزنیم.

اینکه خروجی عمومی رفتارهای انصار حزب الله به نفع کدام طیف تمام شده ؟

و اینکه ضدانقلابیون در حاصل و نتایج گویا چندان هم از خروجی کار ناراضی نیستند.

تا آنجا که در مقاطع مختلف انصار حزب الله بسیار گزک دست طیف کینه توز ضدانقلاب داده است.

حالا مدتیست که بحث ورود موتور سواران انصار حزب الله به خیابان جهت احیای سنت مظلوم امر به معروف و نهی از منکر از طرف انصار حزب الله از رسانه های شنیده میشود.

سوال اول بنده اینست : چرا حالا ؟

چرا درست زمانی که همین دولت ناکام در قول ها، دنبال بهانه است - و گاه از شدت حرص به منتقدانش هتاکی میکند - و نیازمند مظلوم نمایی ست ؟

درست زمانی که بعضی میخواهند رهبری را مقصر ناکامی هاشان معرفی کنند..

سوال دوم اینکه فریضه امر به معروف نیازی به بوق و کرنا نداشته و ندارد ، نمیشد مثل باقی آمرین بدون جوسازی در خیابان ها به وظیفه ی خود عمل کنید ؟

نمیشد بعد از توجیه نیروهای خودی در جلسات هفتگی به این مهم اقدام کنید ؟

سوال سوم اینکه حالا با پای پیاده و بدون موتور نمیشد امر به معروف کرد ؟

از دید آقایان بر موتور سوار بودن از شرایط این واجب کفاییست ؟

بد نیست یادآوری هم برای این آقایان داشته باشیم :

 

فوق تخصص خارج کردن دشمن از بحران!!

 

گاهی شنیده میشود که بعضی دلسوزان هم اذعان دارند : انصار حزب الله به نام حزب الله ، به کام دشمنان خونی حزب الله عمل کرده!

چرا عموم نتایج  عملکردی این تشکل باعث خروج طرف مقابل از بحران میشود ؟

همین دولت فعلی پر از گاف را چه کسی میتواند از بحران خارج کند ؟

دولتی که مانند تاکتیک دولت آقای خاتمی شعار مبارزه با افراطی گری میدهد و افراطی گری های بسیار مضرتر خود را پشت پرده امثال انصار قایم کند!

این دولت هم لولوی سر جالیز میخواهد.

یک دشمن وهمی برای خودش میسازد برای جلب نظر مردم و مظلوم نمایی. از همان تبلیغاتش هم معلوم بود که دقیقا به رفتارهای امثال آقای محتشم چشم امید بسته.

 

سال 74

 

حاج فرج دباغ – معروف به سروش – که بعد از انقلاب فرهنگی در جریان ضد انقلاب منفور بود نظریات شاذش را رو میکند!

او که با حذف اساتید معتبر دانشگاه های کشور حالا کتابهای خودش در دانشگاه ها تدریس میشد به ناگاه کشف ماهیت میکند و در حرکتی ادای پیامبران را درمیاورد! در حوزه ی نظر ، سخنان بی پایه و مغالطه آمیزش بی پاسخ نمیماند.

از اینجا رانده و از آنجا مانده بود نیازمند یک حرکت اعتمادساز برای دشمنان سابق خود بود تا دوباره به سبک بازیگران و ستارگان غربی تیتر یک شود.

بالاخره چه کسانی بهتر از انصار حزب الله؟

جای پاسخ دادن قلم به قلم ، ناگهان چماق بدست میروند در یک جمع عمومی!! در دانشگاه تهران !!! این آدم – که مانند داشت-  را از دیگران متمایز میکند!!

این روش چماق بجای سخن! خوب جا افتاد، دیگر هرکسی میدانست برای شهرت چه کند!

بساط مظلوم نمایی هم جور جور بود. دکتر پیمان ، فائزه هاشمی  و حتی مراسمات ختم امثال بازرگان و مصدق هم در امان نبود!!!

 

سال 76

 

اوائل سال 76 بود که خبر جلوگیری از سخنرانی تبلیغاتی خاتمی در مشهد از سوی انصار حزب الله پیچید!!!

عموم سیاسیون - حتی اعضای ستاد خاتمی به اعتراف سعید حجاریان - فکر میکردند خاتمی در مقابل ناطق شانسی ندارد!

ناطق نوری که از حامیان جریان انصار بود طبعا مورد حمایت انصار هم قرار میگیرد!!

و بالطبع باز هم بزرگان انصار وارد میشوند.

سخنرانی های عجیب و خلاف مشی جمهوری اسلامی ایراد میشود!!

یکی از سرداران رأس جریان انصار افاضاتی آتشین میکنند. خبری منتشر میشود که "خاتمی از جنازه ی ما رد بشود که رییس جمهور بشود ...!!

و خاتمی رییس جمهور شد و آقایان جنازه هایشان پیدا نبود!!

...

سال 78

 

پرداختن به ماجرای تیر 78 با ابعاد خاصش در این فرصت نمی گنجد.

ولی چیزی که واضح بود ، این بشکه باروت نیاز به فتیله اعلا داشت.

برای ایجاد هیجان در مردم و بیطرف ها ، باید مظلوم نمایی کرد.

و بازهم چه کسی بهتر از انصار حزب الله ؟

 

شاخه هنری انصار حزب الله!!

 

فیلمی ساخته میشود بی معنا و ضعیف. به تمام معنا مزخرف.

نیاز داریم بهر ترفندی شده مخاطبان را به سینما بکشیم.

باید مردم را در هیجان انداخت و حاشیه ای ساخت.

راحت ترین تحریک ممکن کدام ست؟

سالی برای اعتراض به فیلم "تحفه هند" و سال بعد پایین کشیدن پرده ی فیلم "آدم برفی" از سینماهای کشور !!! به بهانه ی بازی کردن اکبر عبدی در نقش یک زن – مسأله ای که اینروزها عادیست-.

سوال دیگر بنده اینست :

دوستانی که زمان نمایش "من مادر هستم" و امثاله در دولت قبل پلاکارد بدست تحصن میکردند ، الان و در مقابل فیلمهایی بمراتب توهین آمیز تر مثل " طبقه ی حساس" و  " عصبانی نیستم"  ( که اتفاقا حامی فتنه هم هست) کجا خواب تشریف دارند ؟

................

از امیر فرشاد ابراهیمی میگذرم.

از امثال مسعود سلطانی فر که از سینه چاکان هاشمی رفسنجانی ست و از کل طیف فدایی اکبر هاشمی رفسنجانی همینطور.

میگویند که انصار در راه مبارزه به فساد اقتصادی و ضد ویژه خواری تلاش میکرد ، در حالی که در انصار عموما امثال دهنمکی در این زمینه پرچمدار بودند که به لطف همین جریان حاکم انصار حزب الله حذف شد.

انصافا کجای تعریف انصار حزب الله از امر به معروف به تفکرات امام و مقام رهبری شباهت دارد ؟

وقت تسویه حساب های سیاسی نیروهای مخلص و مظلوم را به میدان میفرستند و خودشان بطرز عجیبی همیشه تبرئه میشوند. اما آن جوان مظلوم در دادگاه نقره داغ میشود!!

متأسفانه اغلب نیروهای پایین دست در انصار حزب الله بیشتر حکم ابزار را دارند.

احساسات پاک، دل صاف و بی غل و غش این محبین و دلسوزین انقلاب بازیچه تصمیمات اشتباه – سهوی یا عمدی – میشود.

توصیه بنده به دوستان انصار حزب الله اینست یکبار کامل فرمایشات رهبری را مطالعه کنند تا مارا بوضع کوفه علی دچار نکنند.

 

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

 

سلامتی همه ی محبین حزب الله صلوات


  • حسین حسین زاده

زهر تجمل

جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۳۹ ب.ظ

از علی ابن ابی طالب (درود خداوند بر او) :

 


 

اما بعد . اى پسر حنیف به من خبر رسیده که مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نیز بدانجا شتافته‏ اى . سفره‏اى رنگین برایت افکنده و کاسه‏ ها پیشت نهاده . هرگز نمى ‏پنداشتم که تو دعوت مردمى را اجابت کنى که بینوایان را از در مى ‏رانند و توانگران را بر سفره مى ‏نشانند . بنگر که در خانه این کسان چه مى‏ خورى ، هر چه را در حلال بودن آن تردید دارى از دهان بیفکن و آنچه را ، که یقین دارى که از راه حلال به دست آمده است ، تناول نماى .

بدان ، که هر کس را امامى است که بدو اقتدا مى ‏کند و از نور دانش او فروغ مى ‏گیرد . اینک امام شما از همه دنیایش به پیرهنى و ازارى و از همه طعامهایش به دو قرص نان اکتفا کرده است . البته شما را یاراى آن نیست که چنین کنید ، ولى مرا به پارسایى و مجاهدت و پاکدامنى و درستى خویش یارى دهید . به خدا سوگند ، از دنیاى شما پاره زرى نیندوخته ‏ام و از همه غنایم آن مالى ذخیره نکرده ‏ام . و به جاى این جامه ، که اینک کهنه شده است ، جامه ‏اى دیگر آماده نساخته ‏ام .

آرى ، در دست ما از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده است ، « فدکى » بود که قومى بر آن بخل ورزیدند و قومى دیگر از سر آن گذشتند و بهترین داور خداوند است . فدک و جز فدک را چه مى‏ خواهم ؟ که فردا میعاد آدمى گور است . در تاریکى آن آثارش محو مى ‏شود و آوازه‏ اش خاموش مى ‏گردد . حفره ‏اى که هر چه فراخش سازند یا گور کن بر وسعتش افزاید ، سنگ و کلوخ تن آدمى را خواهد فشرد و روزنه‏ هایش را توده‏ هاى خاک فرو خواهد بست . و من امروز نفس خود را به تقوا مى ‏پرورم تا فردا ، در آن روز وحشت بزرگ ، ایمن باشد و بر لبه آن پرتگاه لغزنده استوار ماند . اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامه ‏هاى ابریشمین ، دست مى ‏یابم . ولى ، هیهات که هواى نفس بر من غلبه یابد و آزمندى من مرا به گزینش طعامها بکشد و حال آنکه ، در حجاز یا در یمامه بینوایى باشد که به یافتن قرص نانى امید ندارد و هرگز مزه سیرى را نچشیده باشد . یا شب با شکم انباشته از غذا سر بر بالین نهم و در اطراف من شکمهایى گرسنه و جگرهایى تشنه باشد . آیا چنان باشم که شاعر گوید :

و حسبک داء آن تبیت ببطنة و حولک اکباد تحنّ الى القدّ « تو را این درد بس که شب با شکم سیر بخوابى و در اطراف تو گرسنگانى باشند در آرزوى پوست بزغاله ‏اى » آیا به همین راضى باشم که مرا امیر المؤمنین گویند و با مردم در سختیهاى روزگارشان مشارکت نداشته باشم ؟ یا آنکه در سختى زندگى مقتدایشان نشوم ؟ مرا براى آن نیافریده ‏اند که چون چارپایان در آغل بسته که همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است ، غذاهاى لذیذ و دلپذیر به خود مشغولم دارد یا همانند آن حیوان رها گشته باشم که تا چیزى بیابد و شکم از آن پر کند ، خاکروبه ‏ها را به هم مى ‏زند و غافل از آن است که از چه روى فربهش مى ‏سازند . و مرا نیافریده ‏اند که بى ‏فایده ‏ام واگذارند ، یا بیهوده ‏ام انگارند ، یا گمراهم خواهند و در طریق حیرت سرگردانم پسندند ؟

گویى یکى از شما را مى ‏بینم که مى ‏گوید ، اگر قوت پسر ابو طالب چنین است ، باید که ناتوانیش از پاى بیفکند و از نبرد با هماوردان و کوشیدن با دلیران بازش دارد .

بدانید ، که آن درخت که در بیابانها پرورش یافته ، چوبى سخت‏تر دارد و بوته‏ هاى سرسبز و لطیف ، پوستى بس نازک . آرى ، درختان بیابانى را به هنگام سوختن ، شعله نیرومندتر باشد و آتش بیشتر . من و رسول خدا ، مانند دو شاخه ‏ایم که از یک تنه روییده باشند و نسبت به هم چون ساعد و بازو هستیم . به خدا سوگند ، که اگر همه اعراب پشت به پشت هم دهند و به نبرد من برخیزند ، روى برنخواهم تافت و اگر فرصت به چنگ آید به جنگ بر مى ‏خیزم و مى ‏کوشم تا زمین را از این شخص تبهکار کج اندیش پاکیزه سازم . چنانکه گندم را پاک کنند و دانه‏ هاى کلوخ را از آن بیرون اندازند .

اى دنیا از من دور شو ، افسارت را به پشتت افکندم . من خود را از چنگالهایت رها کردم و از دامهایت بیرون افکندم و از آن پرتگاهها که بر سر راه من کنده ‏اى اجتناب کرده ‏ام . آن گردن فرازانى که با دلیریهایت فریفتى ، اکنون کجایند ؟ آن مردمى ، که به زرق و برقهایت مفتون ساختى ، چه شدند ؟ آرى همه در گور خفته ‏اند . به خدا سوگند ، اگر تو موجودى مجسم بودى و پیکرى محسوس ، به خاطر آن گروه از بندگان خدا که به سراب آرزوها فریفته ‏اى و آنها را در گودالهایى که بر سر راهشان تعبیه کرده‏ اى ، سرنگون ساخته ‏اى و پادشاهانى که به ورطه نابودى سپرده‏ اى و به آبشخور بلا آنجا که هیچکس را از آن بازگشتنى نیست کشیده‏ اى ، حد خدا را بر تو جارى مى ‏ساختم . فسوسا که هر کس بر لغزشگاه تو پاى نهاد ، سرنگون شد و هرکس کشتى بر گرداب تو راند ، غرقه گشت و هر که از چنبر تو سر بیرون کشید ، پیروز شد .

آنکه از تو در امان مانده ، باکى از آن ندارد که روزگار بر او تنگ گیرد ، زیرا دنیا در نظر او روزى است بر آستان غروب . از نزد من دور شو ، در برابر تو سر فرود نمى ‏آورم که بر من سرورى جویى و زمام کارم را به دست تو نسپارم که هر جا که خواهى مرا بکشى . به خدا سوگند تا مشیت خداوند چه باشد که نفس خویش را چنان پرورش دهم که چون قرص نانى یابد شادمان شود و به جاى هر نانخورش به نمک قناعت ورزد . و چشمانم را چنان به گریه وادارم که سرچشمه اشکش بخشکد و سرشکش به پایان رسد . آیا شتر ، شکم را به چرا انباشته است . و اینک به قرارگاه خود مى ‏رود ؟ یا آن گوسفند از علف اشباع گشته و اینک به آغل خود روى مى ‏نهد ؟

آیا على نیز سیر شده و اینک از تلاش باز ایستاده است ؟ اگر على پس از سالیان دراز به آن گوسفند یا شتر رها شده در علفزار ، شباهت یافته باشد ، چشمش روشن باد .

خوشا به حال کسى که وظیفه خود را نسبت به پروردگارش گزارده باشد و در بلاى خویش صابر باشد و شب هنگام خواب را بر چشم خود حرام کند ، یا چون خواب بر او غلبه کند ، زمین را نهالى و دستهاى خود را بالش سازد . در میان مردمى که از وحشت قیامت شب را زنده داشته‏ اند و از جامه خواب دورى گزیده‏اند و لبهایشان به ذکر پروردگارشان مى ‏جنبد و گناهانشان در اثر آمرزش خواستن فراوانشان ناچیز گشته است . « اینان حزب خداوندند و حزب خداوند رستگارند . » پس اى پسر حنیف ، از خدا بترس . به همان چند قرص نان اکتفا کن تا از آتش رهایى یابى.

 

نهج البلاغه ، نامه ی ۴۵

  • حسین حسین زاده

قابل توجه دوستان

سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۵۸ ب.ظ

سم رفتار غلط دینی!

 

* عقرب و مار سمی بهترند از کسی که به اسم امر به معروف و نهی از منکر، به افراد نیش می زند و آنها را می آزارد و از خدا و اولیا و دین بیزار می کند.

 

*در امر به معروف و نهی از منکر مواظب باشید با فروع دین، گردن اصول دین را
نزنید. احکام شرع ، فروع دین است و محبت و ولایت خدا و اولیائش اصل دین است .

 

*پدر و مادر مواظب باشند در اثر فشاری که برای عمل به عبادات و احکام به بچه می آورند، محبت بچه به آنها لطمه نخورد . اگر پدر و مادر نمازخوان را فرزندشان دوست داشته باشد، خود فرزند نمازخوان می شود، نیاز به فشار آوردن زیاد نیست.

 


 

عارف واصل میرزا اسماعیل دولابی


مصباح الهدی ص393

  • حسین حسین زاده

اول دفتر در بیان

شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۹ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

 

با توجه به بی مهری های بلاگفا تصمیم گرفتم از این فضا بنویسم

باشد که برای "او" بنویسم و نه غیر "او"

 

 

  • حسین حسین زاده

عنوان دومین مطلب آزمایشی من

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۶ ب.ظ

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از ,بلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • حسین حسین زاده

عنوان اولین مطلب آزمایشی من

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۶ ب.ظ

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • حسین حسین زاده